•جامایکا:
قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو "دهن گنده"
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
•هاییتی:
اگر میخواهی جوجه هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخممرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
•لاتین:
یک خرگوش احمق، برای لانهی خود سه ورودی تعبیه میکند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی
•آفریقا:
هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
تفسیر: معادل فارسیاش میشود، اگر در دیدهی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.
•روسی:
بشکه خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.
•اسپانیا:
برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم مرغ شکست.
تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه مطلوب دست نخواهی یافت
•روسی:
هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.
تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.
•ژاپنی :
اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.
بامیه بهترین دارو دیابت است.
✔️ گردو ازلخته شدن خون جلوگیری می کند.
✔️ هل تقویت کننده قلب بوده وسرماخوردگی رامعالجه می کند.
✔️ گشنیز تشنگی رابرطرف می کندوبرای دهان ودندان بسیارمفیداست.
✔️ انگور باعث پاکسازی معده و روده میشود
✔️ لوبیاچشم بلبلی کم چرب و بدون کلسترول وحاوی سدیم است.
✔️ کلم بروکلی،به دلیل داشتن کلیسم فراوان باعث تقویت استخوان ها می شه
✔️ گل گاوزبان باعث کاهش تب دربیماری های سرخک،آبله وکهیرمی شود.
✔️ نخودفرنگی منبعی از فولیک اسیدو ویتامینB۶است
✔️ ویتامینCموجوددرجعفری افزایش جذب آهن می شود.
✔️ پونه اشتهاآور بوده وباعث سهولت هضم وبه درمان معده کمک میکند.
✔️ کنجدبرای رفع ناراحتی کیسه صفرا مفیداست.
✔️ خوردن موزخطرمرگ دراثرسکته مغزی راکاهش می دهد.
✔️ انگورخون سازبوده وبه تصفیه خون نیزکمک میکند.
✔️ شکلات برای سلامت قلب مفیدبوده ومانع لخته شدن خون می شود.
✔️ مصرف زغال اخته باعث کاهش چربی شکمی وکاهش کلسترول می شود.
✔️ گوجه فرنگی بدن را دربرابر امراض وبیماری های عفونی حفظ می کند.
✔️ اسفناج بهترین دارو برای کسانی که مبتلابه کم خونی هستند.
✔️ روغن کنجد برای رفع تنگی نفس،سرفه خشک وزخم ریه مفید است
در دوران فرمانروایی تیموریان در هرات، به ویژه در عصر سلطان حسین بایقرا (فرمانروایی: ۱۵۰۶–۱۴۶۹ م)، مردم از تمام قلمرو آنان در نوروز به مسجد کبود در مزار شریف میآمدند و دولت خرج عروسی جوانانی را که در مزار شریف عروسی میکردند، میپرداخت.
دوران تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تأسیس شد و شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلف میپرداختند.
یکی از این مدارس، مدرسهای بود در نزدیکی سرحدیده در شمال شهر هرات و یکی از دانش آموزان مدرسه به نام ملامحمدجان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور که نزدیک زیارتگاه مولانا عبدالرحمن جامی است پیاده می رفت و درس حفظ میکرد، ساعتی در کنار چشمه میآسود و شکرانه به جای میآورد.
یکی از روزها جمعی از دختران سرحدیره با عایشه که دختر یکی از افسران دربار تیموریان بود برای برداشت آب از چشمه قلمفور رفتند و ملامحمدجان هم رهسپار مدرسهاش بود. درکنار چشمه ناگهان تندبادی وزید و روسری عایشه را از سرش پراند و آن را نزدیک پای ملامحمدجان انداخت. عایشه خواست تا روسریاش را بگیرد در همین زمان چشم ملامحمدجان به عایشه میافتد و هر دو دلباخته هم می شوند.
پس از این ملامحمدجان و عایشه عاشق و دلباخته یکدیگر میشوند. ملامحمدجان درس را کنار میگذارد و به فکر ازدواج با عایشه می افتد و از خانواده دختر خواستگاری مینماید، ولی چون ملامحمدجان بی پول بود، پدر عایشه موافقت نمیکند.
این دو عاشق دلباخته، نذر می کنند در صورتیکه ازدواج کنند در هنگام جشن نوروزی گل سرخ به مزار شریف رفته و مدتی را در مزارشریف خدمت کنند.
عایشه همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور برای آوردن آب میرفت و در جمع آنها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمرمه میکرد:
بیا که بریم به مزار مُلاممَدجان
سَیلِ گُلِ لالهزار وا وا دلبرجان ...
اتفاقاً در همین زمان امیر علیشیر نوایی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عدهای از همراهان خود از آنجا میگذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از دور سراپا شنید، با فراست و نکتهدانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفهای نهفته است.
امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست بگو، ملامحمدجان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته؟ عایشه ابتدا از روی شرم پاسخی نداد؛ ولی امیر علیشیر با شیوهٔ پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد. سپس عایشه ماجرای عاشقانهٔ خود را مفصل برای امیر بازگو نمود و افزود که ملامحمدجان از جمله دانش آموزان مدرسهٔ شما است.
فردای آن روز امیر شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و بهعنوان پدر ملامحمد از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی شد. امیر این دو دلباخته را آن طور که تعهد کرده بودند به مزار شریف فرستاد و در آنجا عروسی کردند.
پسرکم، سفارش مرا درک کن،
و خود را میان خویشتن و دیگران،
میزان در نظر آور؛
پس آنچه براىخود، دوست مىدارى
براى غیر خود نیز دوست بدار ..
و آنچه براى خود نمىپسندى،
براى دیگران نیز مپسند ..
ستم مکن همان گونه که،
دوست ندارى به تو ستم شود ..
و نیکى کن همچنانکه،
دوست دارى به تو نیکى کنند ..
زشت بشمار براى خود آنچه را،
از غیر خودت زشت مىدانى ..
و از مردم براىخود چیزى را بپسند
که خودت در حق آنان مىپسندى!
مگو آنچه را نمىدانى، بلکه،
هر چیزى را که مىدانى هم مگو ..
و مگو آنچه را دوست ندارى به تو، بگویند! تو نیز به دیگران مگو.»
نهجالبلاغه، نامه۳۱، نامهبه فرزند